پسرک از پدربزرگ پرسید: پدربزرگ! دربارهی چه مینویسی؟
پدربزرگ گفت: دربارهی تو پسرم. اما مهمتر از آن مدادی است که با آن مینویسم. میخواهم وقتی بزرگ شدی، تو هم مثل این مداد باشیم.
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید. گفت: این هم مثل همه مدادهایی است که من دیدهام.
پدربزرگ گفت: بستگی دارد چطوری به آن نگاه کنی. در این مداد پنج صفت است که اگر آنها را بدست بیاوری، برای تمام عمر در آرامش خواهی بود.
صفت اول: میتوانی کارهای بزرگ کنی اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت میکند
اسم این دست خداست. او تو را یاری میدهد تا در بهترین مسیر حرکت کنی.
صفت دوم: باید گاهی از آنچه مینویسی دست بکشی و از مدادتراش استفاده کنی. این کار هرچند باعث میشود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار نوکش تیز میشود و اثری هم که از خود باقی میگذارد ظریفتر و باریکتر است.
پس باید رنجهایی را تحمل کنی، چرا که این رنجها باعث میشود انسان کاملی شوی
صفت سوم: مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم.
تصحیح یک اشتباه نه تنها کار بدی نیست بلکه برای اینکه خود را در مسیر صحیح قرار دهی لازم و ضروری است.
صفت چهارم: چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست بلکه ذغال داخل آن اهمیت دارد.
پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.
و سرانجام پنجمین صفت: مداد همیشه اثری از خود به جا میگذارد پس هر کاری انجام دهی رنجی از تو به جا میماند.
سعی کن نسبت به هر کاری که انجام میدهی هوشیار باشی و بدانی چه میکنی
